[ad_1]
به عشقی که در دلش رشد کرده و به سینمای مورد علاقهاش و همه آن وسترنهایی که از بس دیده شدهاند. به ذهن خلاقی که از جوشش آن، کاراکتر قیصر خلق شد. قهرمانی هدفمند و کنشمند که چاقویش فقط پهلوی برادران آب منگل را نمیدرید که نظام نظام را هم میداند. دی ۱۳۴۸ این سینماها قیصر را روی پرده بردند. مولن روژ ، دیانا ، رنگین کمان ، ژاله ، همای ، اسکار ، رکس ، چرخ و فلک ، فیروزه ، اورانوس ، لیدو ش لیدو
دنار قیصر، فیلم «دنیای آبی» (صابر رهبر) اکران شد که بازیگر اصلیاش، ستاره فیلم کیمیایی بود. بهروز وثوقی. نمایش خصوصی قیصر در پاییز 48 توجهی جلب نکرد و حرفه ای های سینمای فارسی آتیه های برایش متصور نشدند. برای فیلمی که از صحنه های چاقوکشی است، از نشانه های آشنای فیلم های ایرانی استفاده نمی کند. فیلمی با فراوانی از سینمای مسلط و محبوب آن دوران ؛ سینمای فردی و قهرمانی که لبخند نمیزند و نمیرقصد و بیخیالی طی نمیکند.
تقریبا هیچکس فیلم کیمیایی جوان را دوست نداشت و قیصر بعد از مدتی معطلی در اداره سانسور و قدری کوتاه شد، پرده رفت تا چند روزی باقی بماند و بعد مثل خیلی فیلم های دیگر فراموش شود که نمی شود. نفس گرم اولین تماشاگران قیصر در سرمای دی ۴۸ ، فیلم را نگه داشت و مطبوعات هم شد میدان جنگ مدافعان. نبرد پرویزها (دوایی و نوری) با هوشنگها (کاووسی و طاهری) با ورود ابراهیم گلستان، نجف دریابندری و
برنده اصلی، تماشاگری بود که از تماشای فیلم سیر نمیشد و همه دیالوگهای فیلم را حفظ میکرد. قیصر اولین فیلم محبوب مردم نیست، شاخص ترین آنهاست. نقطه اشتراک بین تماشاگر پایینشهری و فریدون هویدا که سالها بر کایه دو سینما بوده، میشود قی تنها فیلم ایرانی که آنقدر سر ذوقش میآورد که در ستایشاش قلم میزند.
بالاخره «پس از ۲۰ سال سیاه مشق» فیلمی از راه میرسد که روشنفکران و مردم را زیر یکسقف هم میآوند. فیلمی که از دل سینمای جریان اصلی بیرون میآید؛ با عوامل و همان عناصر.
هوش سازنده جوان قیصر، روحی از اعتراض و عصیان را با تماشاگر از هر طبقه و طبقهای به اشتراک میگذارد. دوربینی که زیر بازارچه نواب رفت و قیصر و فرمان و اعظم و خندایی و کریم و رحیم و منصور آب منگل را در محله امامزاده یحیی در قاب گرفت. وسترنبودن، ایرانی است. کیمیایی قهرمان کلاسیکش (فرمان) را دست خالی به مسلخ بدمنها میفرستد تا تصویر شکست و ناکامی و مصی.
از لحظه ورود قهرمان تازه در ایستگاه قطار، دوربین نه نظاره گر که ستایشگر اوست. حسی که از نگاه خالق قیصر به تماشاگر می شود که قیصر نه قهرمانی رؤیایی و دستنیافتنی و نه لات الکیخوش سینمای فارسی که همشهری، بچهمحل و برادر اوست که تا بیاعتنا به حاکمان آمده است، پاشنه هایش را وربکشد و چاقویش را باز کند و «مرثی های بر». ارزشهای دسترفته »سر دهد.
فیلم جذابیت تمامنشدنیاش را از آموختههای خالقش از سینمای آمریکا و بهصورت خاص ژانر وسترن و پیو.از خلق قهرمانی تازه که تلخاندیشی و اعتراض و عصیانش نه عارضی، که برخاسته از متن ملتهب اثر دارد. ونگرمی که در قیصر جاری به سینمای ایران میرسد تا دوران تازهای آغاز شود. قیصر کار را تمام کرد تا همه چیز را به قبل و بعد خودش تقسیم کند.
[ad_2]